کابوس

| |

با کابوس از دست دادن عزیزی از خواب پریدم

کمی که فکر کردم دیدم او را هرگز نداشته ام جز در خواب و رویا

1 comments:

Anonymous said...

یخ کرده بودم.
دم دم های صبح بود.
انگار تو خواب و بیداری پا در هوا مونده باشی.
بغض لعنتی نمیترکید.
انگار یکی با تمام نیرو داشت بیدارم میکرد.
بعد از ظهرش زنگ زدن گفتن عزیز مرد.
به همین سختی.

Post a Comment